پنج و شش
روز پنج و شش هم گذشت و من تونستم تقریبا خودم را با شرایط وفق بدم. یک مسافر که قراره مقصدی را طی کنه به نیمه های مسیر می رسه ممکنه اون انرژی اولیه را نداشته باشه بنابراین لازمه که دوباره خودش را شارژ کنه تا تنبلی، وسوسه های شیطان، ناامیدی و سستی و شک و تردید درش نفوذ نکنه. یکی از راههای شارژ شدن خواندن آیات قرآن هست که به محسنین اشاره داره و یا به کسانی که در راه خدا جهاد می کنند.
« وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ و کسانی را که در حق ما کوشیدند به راه های خاص خویش رهنمون می شویم و بی گمان خداوند با نیکوکاران است».
دیگر اینکه خدا خودش هم فقط نظاره گر آدم بلکه به اندازه عمل ظاهر میشه و کارها را سمت و جهت می ده. این را چند روز پیش دیدم. وقتی در نهایت حسن نیت اشتباهی مرتکب شدم و نمی دونستم چه کار باید بکنم خدا خودش زمینه جبران را فراهم کرد و کارها را آسان به سمت درست پیش برد.
به نظر من در جهاد در راه خدا مهمترین و بزرگترین موضوع اینه که صد در صد تسلیم خدا باشم. هر چه که پیش بیاد همه چیز را به خود خدا بسپرم. یادم باشه اصلا قرار نیست من باری را به دوش بکشم نگران چیزی باشم، جلوی انجام چیزی را بگیرم و یا کاری را تمام کنم. من فقط و فقط باید خودم را تسلیم خدا کنم و نگذارم هیچ فکر دیگه ای غیر از یاد او به ذهنم بیاد. ظاهر امور را نباید قضاوت کنم و به خداوند بیش از هر چیز دیگری اعتماد کنم. این اعتماد کردن به خدا خیلی برای من مهمه. اینکه واقعا همه چیزهای عزیز زندگیم را بتونم رها کنم و بی هیچ نگرانی فقط تنها دغدغه من طی مسیر الهی باشه و بس.